شهرزاد و فرهاد که از عاشقان و شیفتگان یکدیگر هستند، قرار است با هم ازدواج کنند؛ شهرزاد، پزشک و فرهاد، روزنامه نگار است. آقا بزرگ، یکی از شخصیتهای اصلی داستان محسوب میشود که پدران هر دو (فرهاد و شهرزاد) از این فرد حساب میبرند. فرهاد که از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام و قتل علیه سلطنت حاکم، محاکمه شده و کارش به پای چوبه دار میرسد. در همین زمان، آقا بزرگ، به او کمک میکند و او را نجات میدهد و...
ژانرها: جنایی
شهرزاد و فرهاد که از عاشقان و شیفتگان یکدیگر هستند، قرار است با هم ازدواج کنند؛ شهرزاد، پزشک و فرهاد، روزنامه نگار است. آقا بزرگ، یکی از شخصیتهای اصلی داستان محسوب میشود که پدران هر دو (فرهاد و شهرزاد) از این فرد حساب میبرند. فرهاد که از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام و قتل علیه سلطنت حاکم، محاکمه شده و کارش به پای چوبه دار میرسد. در همین زمان، آقا بزرگ، به او کمک میکند و او را نجات میدهد و...
شهرزاد و فرهاد که از عاشقان و شیفتگان یکدیگر هستند، قرار است با هم ازدواج کنند؛ شهرزاد، پزشک و فرهاد، روزنامه نگار است. آقا بزرگ، یکی از شخصیتهای اصلی داستان محسوب میشود که پدران هر دو (فرهاد و شهرزاد) از این فرد حساب میبرند. فرهاد که از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام و قتل علیه سلطنت حاکم، محاکمه شده و کارش به پای چوبه دار میرسد. در همین زمان، آقا بزرگ، به او کمک میکند و او را نجات میدهد و...
شهرزاد و فرهاد که از عاشقان و شیفتگان یکدیگر هستند، قرار است با هم ازدواج کنند؛ شهرزاد، پزشک و فرهاد، روزنامه نگار است. آقا بزرگ، یکی از شخصیتهای اصلی داستان محسوب میشود که پدران هر دو (فرهاد و شهرزاد) از این فرد حساب میبرند. فرهاد که از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام و قتل علیه سلطنت حاکم، محاکمه شده و کارش به پای چوبه دار میرسد. در همین زمان، آقا بزرگ، به او کمک میکند و او را نجات میدهد و...
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»
«من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ – قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. – اگه به تهش برسن. – بلد باشن می رسن.»