مووبین

یکی از شخصیت های سریال عقرب عاشق، بهداد نام دارد؛ این کاراکتر، طی ماجرایی می‌میرد ‌و جسد آن را در سردخانه نگهداری می کنند. دنیا برای اطرافیانش تیره و تار شده و همه چیز برای آنها تمام می شود. در این بین، اتفاق عجیبی رخ می دهد و او حالا زنده است. به گونه ای که در خیابان های تهران، در جستجوی خونی برای عقرب است.

یکی از شخصیت های سریال عقرب عاشق، بهداد نام دارد؛ این کاراکتر، طی ماجرایی می‌میرد ‌و جسد آن را در سردخانه نگهداری می کنند. دنیا برای اطرافیانش تیره و تار شده و همه چیز برای آنها تمام می شود. در این بین، اتفاق عجیبی رخ می دهد و او حالا زنده است. به گونه ای که در خیابان های تهران، در جستجوی خونی برای عقرب است.

یکی از شخصیت های سریال عقرب عاشق، بهداد نام دارد؛ این کاراکتر، طی ماجرایی می‌میرد ‌و جسد آن را در سردخانه نگهداری می کنند. دنیا برای اطرافیانش تیره و تار شده و همه چیز برای آنها تمام می شود. در این بین، اتفاق عجیبی رخ می دهد و او حالا زنده است. به گونه ای که در خیابان های تهران، در جستجوی خونی برای عقرب است.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.

دنیا براى من جاى کوچیکیه. بعضى اوقات فکر مى کنم دارم خفه می ‌شم. احساس مى کنم همه جا بسته است و من نمی ‌تونم نفس بکشم.