مووبین

میدان سرخ داستان زنی تنهاست به نام شیدا که ناخواسته وارد بازی دهشتناکی می‌ شود که توسط همسر او و یک تروریست خارجی شکل گرفته است. او برای نجات جان دخترش در معرض انتخاب میان عشق، انتقام و قدرت قرار می‌ گیرد و با سه قاچاقچی مطرح و قدرتمند به نام های پاپ، مبینی و مکین مدتی همراه می‌ شود، غافل از آن که پایان این بازی، خون بار خواهد بود.

رضا در مخمصه ‌ای افتاده که برای بیرون آمدن از آن به کمک سهیل و پیمان نیاز دارد. اما نقشه آن‌ ها آن ‌طور که باید پیش نمی ‌رود و اتفاقاتی رخ می ‌دهد که کنترل اوضاع را از دست همه خارج می ‌کند.

هوشنگ نقش نویسنده ای را در این سریال بازی می کند که در نوشتن فیلمنامه های جنایی، تبحر دارد؛ سپس درگیر یکی از شخصیت های نمایشنامه اش می شود که پریسا نام دارد. هوشنگ، از قوه تخیل بالایی برخوردار است؛ به همین دلیل، از یک جایی به بعد، در سریال، با برخی از واقعیت ها رو به رو می شود که درست نمی داند، این ماجراها در واقعیت وجود دارند یا بخشی از تخیلات ذهنی او هستند؟! همچنین در پی همین ماجرا، هوشنگ، پریسا را در زندگی واقعی خود، تا سر کوچه‌شان تعقیب می کند و غافل از اینکه برادر پریسا به همراه دوستش سر کوچه مشغول صحبت کردن هستند؛ به همین دلیل، برادر پریسا که منوچهر نام دارد به همراه دوستش، به طرف هوشنگ رفته و از او سوالاتی را میپرسند و هوشنگ هم از آنجایی که نمیدانست، منوچهر، برادر پریساست، ماجرای دزدی و آشنا شدن پریسا و مهرداد را برای او تعریف می کند.

شاید با شنیدن نام این سریال، فکر کنید که جزیره، نام مکانی در این مجموعه است؛ اما اینطور نیست؛ در واقع می‌توان گفت، جزیره، بهانه‌ایست برای بازیگران این سریال که به سبب یکسری از کشمکش‌ها و درگیری‌ها، به دنبال کسب سهم بیشتری از زندگی‌شان هستند. همچنین این سریال، داستان دختری جسور به نام صحرا را روایت می‌کند که خبرنگار بوده و به دلیل تبعیض‌های ناشی از طبقات اجتماعی، از همسرش (ارشد شاهنگ) جدا می‌شود؛ صحرا دختری با روحیه شکننده و حساس است؛ اما سعی می‌کند تصویری بسیار قوی و جسور از خود به دیگران نشان دهد.

سهیل، بابک و مسعود، ۳ رفیق و همکار حاضر در سریال ریکاوری هستند که پس از یک ماجرا، یک تصمیم عجیب می‌گیرند. این ۳ دوست، در یک نشریه، مشغول به کار هستند و بابک، در این حوزه، وظیفه سردبیری را بر عهده دارد. روزی، آنها تصمیم می‌گیرند به علت مسائل و مشکلاتی که برایشان پیش آمده، به یک مسافرت مجردی بروند؛ در حالی که خانواده و همسران آنها از این سفر، هیچ اطلاعی نداشتند. سهیل، بابک و مسعود، برای اینکه بتوانند به مدت کوتاهی، به استراحت بروند و از روزمرگی های خود، به نوعی فرار کنند، برنامه این سفر را چیده و برای آن برنامه ریزی کرده اند.

این سریال، ماجرایی را در ادامه سریال شاهگوش، روایت می‌کند؛ شخصیت‌های اصلی سریال سالهای دور از خانه، خنجری و زهره هستند که به ترتیب، احمد مهرانفر و هادی کاظمی، برای این دو کاراکتر، به ایفای نقش پرداختند. هر کدام از این دو شخصیت، ماجرایی جداگانه و مخصوص به خود را دارند؛ خنجری که از کلانتری ۱۰۰ ملت، فرار کرده است، با یک خانم پولدار و متمول آشنا می‌شود ...

سریال شام ایرانی، مجموعه ای است که در هر فصل ان، ۴ نفر از بازیگران، استنداپ کمدین‌ها، ورزشکاران، خوانندگان و غیره با هم به رقابت می‌پردازند. در هر قسمت، یک نفر به عنوان میزبان، می‌بایست برای ۳ مهمان خود غذا حاضر کند و در پایان همان شب، مهمانان و میزبان باید به همان شب، امتیاز بدهند؛ در نهایت، یک نفر که امتیازش از همه شرکت کنندگان بالاتر است، به عنوان فرد برنده معرفی شده و جایزه دریافت می‌کند.

سریال قهوه تلخ، در ۱۲۰ اپیزود منتشر شد و کل ماجرای سریال قهوه تلخ، با نوشیدن قهوه تلخ، شروع شد؛ در فصل اول، نیما زند کریمی استاد تاریخ است؛ اما به دلیل خوب نبودن شرایط مالی‌اش، تصمیم دارد تدریس را کنار گذاشته و کتاب‌هایش را به کتابخانه اهدا کند، بعد از آن هم به داراب برود و در کنار خانواده‌اش زندگی کند. در این بین با دختری آشنا می‌شود که علاقمند به یادگیری تاریخ است؛ این دختر، به نیما می‌گوید که در ۵ سال اخیر دوره زندیه، اتفاقاتی رخ داده که در هیچ کتاب تاریخی نوشته نشده و ...

باغ (گنج) مظفر، تنها میراث به جا مانده از خان قلی خان در منطقه قلهک تهران است؛ این عمارت، آنقدر بزرگ است که در یک طرف آن، مظفر زرگنده (مظفر خان) به همراه خانواده خود در آنجا زندگی می‌کند و در طرف دیگر این باغ، منصور زرگنده که پسرعموی مظفر خان است. در ادامه داستان، فروغ الزمان که دختر مظفرخان است، خواستگاری دارد که از ازدواج با او پشیمان شده و فروغ الزمان که تا پیش از این خواستگار، ۳ ازدواج ناموفق داشته است، دچار شکست عشقی می‌شود و...

سریال موچین، نمونه‌ای از سریال‌های کمدی است که در چند سال اخیر همانند بسیاری از سریال‌ها به پخش شبکه خانگی رسید. داستان سریال، ماجرای دختر و پسر عاشق به نام فرزاد و سیما را روایت می‌کند که عاشقانه، همدیگر را دوست دارند؛ اما سخت گیری پدر سیما در رابطه با ازدواج دختر اولش (مینا) کمی شرایط را برای این دو جوان عاشق، مشکل کرده است. فرزین داستان ما، برای اینکه فرزاد و سیما بتوانند با یکدیگر ازدواج کنند، به فرزاد می‌گوید ...