مووبین

رضا در مخمصه ‌ای افتاده که برای بیرون آمدن از آن به کمک سهیل و پیمان نیاز دارد. اما نقشه آن‌ ها آن ‌طور که باید پیش نمی ‌رود و اتفاقاتی رخ می ‌دهد که کنترل اوضاع را از دست همه خارج می ‌کند.

سریال خسوف که بینندگان بسیاری به تماشای این سریال پرداختند، از جمله سریال هایی بود که در نمایش خانگی، دیده شد و تعداد زیادی از افراد هم آن را به عنوان یک سریال نمایش خانگی بسیار خوب به دیگران معرفی کردند. قصه اصلی سریال خسوف از آنجایی شروع می شود که نقش اصلی سریال به اسم امیر (سجاد بابایی) عاشق دختردایی خود می شود و تقریبا تمام خانواده از این موضوع باخبر هستند؛ اما سرنوشت، چیز دیگری را برای امیر رقم می زند

مترجم داستان ما، جوانی است که در مسیر شغلی خود، با مشکلات و پیچ و خم هایی مواجه می شود؛ این پیچ و خم ها، مسیر تازه ای را برای او هموار می سازند. مسیری که سبب می شود او به برخی از رازها پی ببرد. در واقع، کشف این رازها موجب می شود تا به نوعی بر آینده و زندگی او تاثیر بگذارند؛ تا حدی که می توانند آرامش یک شهر را هم تهدید و به خطر بیندازند.

سریال آشوب، داستان جوانی با نام مستعار آشوب را روایت می کند که با وقایع و اتفاقات مختلف و بدی مواجه می شود؛ این رویارویی با وقایع، در دهه 20 هجری اتفاق افتاده و همزمان با خوانندگی آشوب در کافه های لاله زار، این ماجرا شروع می شود و باعث می شود تا آشوب، به یک شخصیت خوفناک و ترسناک تبدیل شود. سپس، او بعد از اینکه متوجه می شود راه رسیدن به موفقیت در ایران، پایمال کردن حقوق دیگران و داشتن پارتی است، در یک زمان، دو بار طعم عشق را می چشد؛ در واقع، "عاطفه" و "لی‌لی" دو زنی هستند که فرهاد معنوی، عاشق آنها شده و می بایست از بین این دو نفر، یکی را به عنوان همسر خود انتخاب کند. درست، زمانی که فرهاد معنوی، به موفقیت می رسد و در مسیر کاری خود پیشرفت می کند، اتفاقات تلخی، در این مسیر، گریبان گیر او می شوند که شیرینی زندگی‌اش به تلخی می‎گراید. ناگفته نماند که سریال نمایش خانگی آشوب، به دغدغه و بحران هنرمندان در ایران آن زمان میپردازد.

داستان سریال رقص روی شیشه از آنجایی شروع می‌شود که یغما و رعنا زوج عاشقی هستند که با عشق در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و آن‌ها برای درمان بیماری یغما، تصمیم به مهاجرت می‌گیرند. این زوج، به دلیل رازهای پنهانی که در زندگی خود دارند، زندگی‌شان به مشکل می‌خورد و مشکلات مالی و عاطفی آن‌ها هر روز بیشتر می‌شود. رعنا بخاطر مخالفت‌های یغما، ۱۰ سال، از بازیگری که حرفه مورد علاقه او بود و چندین سال در آن حیطه فعالیت می‌کرد، کناره گیری کرد...

سریال نمایش خانگی روز بلوا، در رابطه با یک روحانی برجسته که عماد نام دارد و اتفاق‌هایی که به صورت غیر منتظره برای او پیش می‌آیند، ساخته شده است. این روحانی، به همراه همسر خود، خیریه‌ای را راه اندازی کرده‌اند و همه چیز، همانطور که باید، پیش‌می رود؛ اما اتفاقاتی که در این مسیر، سر راه او قرار می‌گیرند...

شهرزاد و فرهاد که از عاشقان و شیفتگان یکدیگر هستند، قرار است با هم ازدواج کنند؛ شهرزاد، پزشک و فرهاد، روزنامه نگار است. آقا بزرگ، یکی از شخصیت‌های اصلی داستان محسوب می‌شود که پدران هر دو (فرهاد و شهرزاد) از این فرد حساب می‌برند. فرهاد که از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام و قتل علیه سلطنت حاکم، محاکمه شده و کارش به پای چوبه دار می‌رسد. در همین زمان، آقا بزرگ، به او کمک می‌کند و او را نجات می‌دهد و...

سریال نمایش خانگی عاشقانه، زندگی چند زن و شوهر جوان که همگی، دوست و فامیل یکدیگر هستند را روایت می‌کند. پگاه و سهیل، ریحانه و رضا، زوج‌های سریال هستند؛ از طرفی، پیمان و درسا به یکدیگر علاقه دارند و پیمان، علاقمند به ازدواج با درساست. همه این افراد حاضر در سریال، ماجرایی متفاوت و مخصوص به خود را دارند که همین موضوع، به جذابیت هر چه بیشتر فیلم می‌افزاید.

سریال قلب یخی، در ۳ فصل تولید شد که برای هر کدام می‌توان داستانی جداگانه را روایت کرد. با این حال، کلیت این مجموعه نمایشی، به صورت معمایی، ماجراهای سریال را به هم‌ پیوند می‌دهد. در فصل اول سریال قلب یخی، سریال، کمی رنگ و بوی ژانر جنایی دارد؛ در واقع، ویدا که صاحب یک مزون است، پسری دارد که به علت درگیری به زندان می‌افتد، علاوه بر آن، یکی از دخترهایی که در مزون ویدا مشغول به کار بود، ربوده می‌شود و ...

سریال دندون طلا، ماجرای دختری به نام نیر را روایت می‌کند؛ نیر، دوره‌گرد و دست‌فروش است و برای اینکه بتواند از دست ماموران شهر فرار کند، به یک قهوه‌خانه پناه می‌برد. صاحب قهوه‌خانه، فردی به نام قنبر دیزل که ملقب به دندون طلاست؛ پس از پناه بردن نیر به قهوه‌خانه، عشقی آتشین بین این دو نفر شکل می‌گیرد که در نهایت، منجر به بارداری نیر می‌شود؛ اما قنبر دیزل، بچه را انکار می‌کند، در همین حال، نیر تصمیم می‌گیرد که به فردی به نام کریم، معروف به سگدست پناه ببرد و تمام فکر و ذکر او، بزرگ کردن فرزندش است. داستان سریال، به همین جا ختم نمی‌شود و مابقی ماجرا، پیرامون شخصیت‌هایی مثل عنایت سرخوش، کاکا و گروهش، بلبل و سایرین شکل می گیرد.